رتبه: Advanced Member
گروه ها:
Administrators
,
member
,
Moderator
تاریخ عضویت: 1390-3-24 21:55:49 ارسالها: 2223
تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلاصه تفسير ايات 6-10 سوره يس از تفسير تسنيم
﴿لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَي أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾ فعل مضارع تعبير كرد فرمود اينها آدمهاي لجوجياند مستكبرند شما بايد اتمام حجّت بكني ولي بسياري از اينها ايمان نميآورند عذاب الهي هم بر اينها مستحق شده است در آيه سيزده سوره «سجده» فرمود: ﴿وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي﴾ كه چه چيزي؟ كه ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ اين قول الهي است در آيه محلّ بحث سوره «يس» ميفرمايد: ﴿لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَي أَكْثَرِهِمْ﴾اين ﴿لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ﴾همان آيه سيزده سوره مباركه «سجده» است كه فرمود: ﴿وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي﴾يعني «ثَبَت» و آنها مصداق اين قولاند آنها مندرج تحت اين قولاند حقيقتاً و اين قول بر آنها منطبق است حقيقتاً ﴿وَلكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ﴾ اين قول بر اكثرشان منطبق است چرا؟ براي اينكه اينها ايمان نميآورند نه اينكه «لم يؤمنوا» با فعل مضارع ياد كرد اينها قوم سركشياند كه ايمان نميآورند.
﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً﴾ مغلول بودن به هوای نفس سرّ عدم پذيرش کلام وحی در آن دعاي نوراني امام سجاد قَلاّده است اينجا غُل است كه در حقيقت هر دو همان طوق آهني و امثال آهني است در اين بخش فرمود: ﴿لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَي أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾چرا ﴿لاَ يُؤْمِنُونَ﴾براي اينكه ما اينها را به حال خودشان رها كرديم اينها بالأخره بايد جايي را ببينند عبرت بگيرند ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً﴾غُل گذاشتيم اين غل تا چانهشان را گرفته ذَقن يعني چانه, خب اگر تا چانهشان را گرفته نميتوانند سر خم بكنند ناچار سر به هوا هستند ﴿فَهُم مُّقْمَحُونَ﴾ أقمحَ رأسه يعني سرش را به هوا كرده, مُقمح يعني سر به هوا. اين هرگز نميتواند جلوي پاي خودش را ببيند. جلوي پا را نميتواند ببيند, رو به رو را ميتواند ببيند؟ نه, پشت سر را ميتواند ببيند؟ نه, ﴿وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ إِيْدِيهِمْ سَدّاً﴾ پس آينده را نميتواند ببيند, ﴿وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً﴾از گذشته بيخبر است اين خيال كرده هميشه همين وضع است
﴿فَأَغْشَيْنَاهُمْ﴾ ديگر كور است ﴿فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ﴾ روي چشمشان پرده هست از جلو و دنبال پرده است زير چانه اينها هم آهن است ناچارند سر به هوا باشند جلوي پاي خودشان را نميتوانند ببينند ﴿فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ﴾ گاهي ميفرمايد اينها كورند ﴿وَمَن كَانَ فِي هذِهِ أَعْمَي فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَي وَأَضَلُّ سَبِيلاً﴾ گاهي ميفرمايد: ﴿فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ﴾ گاهي هم جمعبندي ميكند ميفرمايد: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ﴾, ﴿فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾.فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً﴾ متفرّع بر اينها ﴿فَأَغْشَيْنَاهُمْ﴾ اينها در غَشْيهاند, پوششاند, مستورند منتها اين غاشيه ما ديدني نيست, اين حجاب ما مستور است, اين ديوارها مستور است اگر كسي ﴿كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾ او بله ميبيند.
|