رتبه: Advanced Member
گروه ها:
Administrators
,
member
,
Moderator
تاریخ عضویت: 1390-3-24 21:55:49 ارسالها: 2223
تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مروري بر مفهوم و نكات مهم ايات 18 تا اخر سوره مطففين از تفسير تسنيم
﴿وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ ٭ کِتابٌ مَرْقُومٌ﴾ این کتاب مرقوم که رقم خورده است به پایان رسیده است تثبیت شده است؛ چه کسی این را میداند؟ از چه کسی باخبر است؟؟؟ ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾. ابرار آن متوسطین هستند مقرّبان بالاتر از ابرار هستند. مقرّبین کسانیاند که جز ذات اقدس الهی به چیز دیگری نمیاندیشند، نه «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» نه «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّةِ این مقرّبون شاهد علّیون هستند که علّیون کتاب ابرار است، کتاب ابرار در علّیین است، علّیون مشهود مقرّبان است؛ پس مقرّبان نامه اعمال ابرار را به خوبی میبینند، مصداق کامل مقرّبان اهل بیت(علیهم السلام) هستند. هر کاری که انسان انجام بدهد در مشهد و در مرئای آن ذوات قدسی است. 👈 پس سجّین جایگاه کتاب فجّار است که نمونه فجّار همین کمفروشان و بدفروشان هستند. ابرار که از همه این مراحل گذشتهاند کتاب آنها در علّیین است . أبرار مستحضرید به هر آدم خوبی نمیگویند. أبرار کسانیاند که برجستگی اینها عظمت اینها اخلاق اینها یا دریاگونه است میشود «بحر العلوم» یا صحراگونه است میشود جزء أبرار،
﴿إِنَّ الْأَبْرارَ﴾ وضعشان این است چه کار میکنند؟ إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ ٭ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ ٭ تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ﴾ اینها از چند نعمت برخوردار هستند ﴿فی نَعیمٍ﴾ هستند یک، ﴿عَلَی الْأَرائِکِ﴾ بر اریکهها تکیه میکنند دو، و در چهره اینها نشانه نعمت و رحمت الهی و طراوت نعمت الهی است و اینها از رحیق مختوم استفاده میکنند. رحیق در سوره مبارکه 47 که به نام حضرت است آنجا فرمود: ﴿وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ﴾نهر خمر است. آن نهر غیر از چشمهای که سر به مُهر است و قدحهایی است سر به مُهر. رحیق آن قدحی است که پر از شراب است و سرش هم مُهر شده است مُهرش هم یا مُشک است که با مُشک مُهر کردهاند یا ﴿خِتَامُهُ مِسْکٌ﴾ یعنی در عین حال که لذت دارد, پایانش بوی مُشک میدهد انسان وقتی یک لیوان آبی را خورد گاهی میبینید آخرش با اولش فرق دارد حالا یا این ﴿خِتَامُهُ﴾ یعنی خاتم و مُهر او, سرش با مُشک مُهر شده است یا وقتی که شما میل کردید آخرش میبینید که بوی مُشک میدهد
در قرآن کریم فرمود بعضیها سیاهچهره هستند بعضی سفیدچهره هستند. در دنیا سفیدچهره و سیاهچهره بودن نشان فضل نیست چهرههای اینها را میبینیم، میبینیم که خیلی شاداب و بشّاش هستند. هرگز اثر غم و اندوه و اینها نیست چون آنهایی که بد کردند و توبه کردند کار ذات اقدس الهی این است که توبه را قبول میکند یک، و از خاطره آن انسان تائب میبرد که چه کار بدی کرده است این دو. ما اگر نسبت به کسی کار بدی کردیم چند روش برای جبران است یکی اینکه به روی ما نمیآورد برای دیگران هم نمیگوید یک، خیلی هم به ما احسان میکند محبت میکند دو، اما ما هر وقت او را میبینیم خجالت میکشیم. این کار از دست او برنمیآید که این رنج درونی را بردارد اما ذات اقدس الهی رنج درونی را برمیدارد یعنی اگر کسی کار بد کرد و توبه کرد اصلاً یادش نیست که کار بدی کرده است.
بعد میفرماید: ﴿وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ﴾ تنافس یعنی انسان نفس نفس زنان میرود که چیزی را پیدا کند حتماً آن چیز باید نفیس باشد. نفیس آن است که انسان نفس نفس زنان میرود تا آن را پیدا کند تنافس یعنی همین! انسان وقتی میدود که جلو بیفتد نفس میزند این را میگویند تنافس، به دنبال نفیس گشتن را میگویند تنافس. فرمود تنافس کنید. در بخشهای دیگر اصل ثواب را که میخواهد مطرح کند میفرماید ﴿سَارِعُوا﴾؛ سرعت بگیرید کُندی نکنید یک، مسابقه بدهید جلوتر بروید دو. انسانی که باید به طرف فضیلت مسابقه بدهد آدم این را بیاید طوری تربیت کند که این قدر بدود که کدام یک جلوتر میروید، این حیف است. این جمال انسان و کمال انسان; این دوندگی برای چیزهای دیگر است. از اینها تعبیر میکند که شما میدانید این رفتن شما تنافس است, نفس نفس میزنید که به نفیس برسید; چرا نفیس است؟ برای اینکه این سر به مُهر است خودتان کاری کردید که کسی خبر ندارد حالا قدحی به شما میدهند که دیگران خبر ندارند آنها که کار عمومی میکنند و همه از کار آنها باخبرند اینها ﴿وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ﴾ اما شما که برجسته هستید کارهایی کردید که دیگران از کار شما خبر ندارند ﴿مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ ٭ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ﴾ آن خمر با این خمر خیلی فرق است. بعد فرمود: وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ برخی خواستند بگویند ﴿مِزاجُهُ﴾ یعنی مزه و طعم آن از تسنیم است ولی این با تسنیم سازگار نیست چشمه تسنیم، تسنیم از سَنام است و سَنام یعنی برجسته و بالا این تسنیم از جای بلندی است این چشمه جای بلندی است چند قطره از آن چشمه تسنیم در شراب اینها میریزند یعنی ممزوج میکنند خالص آن شراب تسنیم برای أبرار نیست آن خالص را مقرّبون مینوشند مزاج او چند قطره از آن چشمه تسنیم در رحیق مختوم اینها ریخته میشود. آن تسنیم که از سَنام و بالا میآید آن بهره چه کسی است؟ آن وقت آن تسنیم را تشریح میکنند میفرماید که مزاج این رحیق مختوم چند قطره از آن است تسنیم چیست؟ ﴿عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ﴾ مقرَّب غیر از أبرار است آن خالصش برای مقرَّب است این چند قطره ممزوج شدهاش که در رحیق مختوم است برای أبرار است. بنابراین أبرار مقامشان مشخص و شرابشان رحیق مختوم, مُهرش هم مُشک, طعم نهاییاش هم مُشک و نفیس هم هست و چند قطره از تسنیم در آن ممزوج میکنند.
در بخش پایانی سوره مبارکه «مطفّفین» بعد از اینکه حرف منکران معاد را نفی کرد آنهایی که ـ معاذالله ـ به قیامت معتقد نبودند به آنها میفرماید که سه تا راه دارد: راه عقلی را ما اقامه کردیم که جهان لهو و لغو و بیهدف نیست، این طور نیست که هر کسی بیاید و کاری انجام بدهد و بیمسئولیت از بین برود, این طور نیست, نه خدا اهل لهو و لعب و بازیگری است نه عالم بازیچه است فرمود: ﴿أَ یَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾این برهان عقلی بر ضرورت معاد است. برهان نقلی بر ضرورت معاد قول انبیا و اولیا و معصومین است که انسان «لیوم الحساب» جمع میشود. فرمود اگر این دو راه اثر نکرد: ﴿کَلاَّ﴾ این دو راه اثر نکرد یک چند روزی صبر کنید میبینید همین که مُردید, قیامت را میبینید چون قیامت صغرا در برزخ است. این ﴿کَلاَّ﴾ها هم برای ردع حرف قبلی است هم برای تبیین آثار بعدی است. این طور نیست بلکه فجّار کتابی دارند جایش مشخص است أبرار کتابی دارند جایش مشخص است أبرار در جایی زندگی میکنند با لذایذ جایش مشخص است مقرّبین در جایی زندگی میکنند با لذایذ جایش مشخص است اینها که مؤمنین را مسخره میکنند در جایی در جهنم به سر میبرند که جایش مشخص است آن مؤمنینی که مورد مسخره اینها قرار گرفتند جایشان مشخص است. کجای آن بینظم است؟ همه مثل دو دو تا چهار تا است تمام اینها جزئیاتش را دارد بیان میکند. آن وقت فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا﴾ این بخش أبرار تمام شد بخش مقرّبین تمام شد.
حالا دو بخش مانده تبهکاران و اوساط از اهل ایمان; اینهایی که تبهکار هستند طعن میزنند مؤمنین را مرتجع میدانند. فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا﴾ اینها ﴿کانُوا﴾، ﴿کانُوا﴾ که میفرماید به لحاظ گذشته است چون در صحنه قیامت ﴿کانُوا﴾ است یعنی در دنیا این طور بودند اینها طنز و مسخره و اینها را دستاندازی میکردند و میخندیدند. ﴿وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ﴾ اگر اینها عبور میکردند به آنها, با چشمشان غمّازی میکردند اهانت میکردند مسخره میکردند تحقیر میکردند این کار چشم است ﴿وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ﴾؛ اینها وقتی که به جلسات خصوصی خودشان میرسیدند خیلی خوشحال و شاداب و اهل تفکّه بودند که گروهی را دیدیم و مسخره کردیم و طنز کردیم و امثال آن ﴿وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ﴾ اینها را که ببینند میگویند عقبافتادهاند إرتجاع سیاه است و امثال آن، وقتی ببینند میگویند ﴿لَضالُّونَ﴾ خودشان در جلسات خودشان «یتفکّهون» اینها عبور میکنند با چشم غمّازی میکنند مسخره میکنند با دهن هم اهانت میکنند اینها کارهایی است که در دنیا تبهکاران نسبت به مؤمنین دارند.
بعد خدا فرمود به شما چه ربطی دارد؟ به فکر خودتان باشید هر مسافری کار خودش را باید انجام بدهد ﴿وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ﴾ شما مگر مسئول کار اینها هستید شما خودتان را دریابید. حالا این شد. ﴿فَالْیَوْمَ﴾ یعنی الآن، چون الآن صحنه قیامت شد میفرماید اینها در دنیا این طور بودند ﴿إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ﴾ اینها در دنیا این طور بودند حالا الآن که قیامت است چه؟ ﴿فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ﴾ مؤمنین دارند انتقام میگیرند از آنها. مسخره نمیکنند اینها خوشحالاند که تبهکارها، کفّار، ملحدان، مجرمان، قاتلان, اختلاسیون اینها در عذاباند. ﴿فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ ٭ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ﴾؛ روی اریکه و تخت نشستهاند میبینند که اینها در عذاب الیم هستند
غرض این است که جزای خودشان است ﴿هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ﴾ ما مُثَوِّب هستیم یعنی جزا دهنده هستیم جزاء هم عصاره همان عمل است او عمل خودش را میبیند ما به او گفتیم چند روز صبر کن میبینی الآن چند روز صبر کرد و دید. این نه به برهان عقلی توجه کرد نه به دلیل نقلی توجه کرد
|