عرش جسم نيست تخت نيست چيزي نيست كه كسي روي او قرار بگيرد مقام علم است و فرمانروايي و اين مقام علم را در مرحله فعل به فرشتگان واگذار كرده است كه و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانيه عرش يك امر جسماني نيست مقام فرمانروايي علم و عظمت و قدرت است آن هم مقام فعل است نه مقام ذات آن هم مظاهري به نام فرشتگان مخصوصاند كه مأمور مخصوص اجراي اين برنامهاند
اگر عرش را هشت نفر حمل ميكنند منظور از اين عرش مقام علم در مرحله فعل است كه حاملان اين علوم هشت نفرند اين هشت نفر چه كسانياند در دنيا چند نفر عرش علمي را حمل ميكنند در آخرت چند نفرند؟
مرحوم ميرداماد(رضوان الله عليه) صفحه 312 اين حديث شريف را از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) نقل ميكند كه جاثليق از اميرالمؤمنين سؤال كرد «اخبرنى عن الله عزوجل» اين قرآن كه ميگويد الرحمن علي العرش استوي يا در ديگر تعبيرات استوي علي العرش ظاهرش آن است كه عرش يك چيزي است تخت است, جسم است يا شيءاي است كه خدا استوي علي العرش فالعرش خواه جسم باشد, خواه غير جسم باشد, حامل است و خداي متعالي ـ معاذالله ـ محمول, از حضرت سؤال كرد «اخبرني عن الله عزوجل يحمل العرش ام العرش يحمله» خدا بر عرش است كه خدا محمول است و عرش حامل يا عرش به خدا متكي است؟ «فقال اميرالمومنين (عليهالسلام) الله عزوجل حامل العرش و السماوات و الارض و ما فيهما و ما بينهما» كل نظام را الله اداره ميكند و من آياته ان تقوم السماء والارض بأمره آن گاه حضرت استدلال ميكند ميفرمايد: «و ذلك قول الله عزوجل ان الله يمسك السماوات و الارض ان تزولا?»
سؤال سائل اين بود كه آيا عرش حامل است يا خدا حامل ؟ حضرت دو نكته را تبيين كردهاند يكي اينكه عرش محمول است و خدا او را حمل ميكند رفيعالسموات است حافظ است يمسك السموات و الارض و ان تزولا و امثال ذلك, دوم اينكه عرش جسم نيست تخت نيست چيزي نيست كه كسي روي او قرار بگيرد مقام علم است و فرمانروايي و اين مقام علم را در مرحله فعل به فرشتگان واگذار كرده است كه و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانيه
سؤال دوم «قال فاخبرني عن قوله [تعالي] ويحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانية فكيف قال ذلك»
خدا اين را چگونه فرمود كه عرش را هشت نفر حمل ميكنند؟ «وقلت إنّه يحمل عرض والسماوات والأرض» و قلتَ در حالي كه شما گفتيد كه خدا حمل ميكند در حالي كه قرآن دارد فرشتگان حمل ميكنند فرشته نه هشت نفر حمل ميكنند شما ميگوييد خدا حمل كرده است «فكيف قال ذلك و قلتَ انه يحمل العرش و السماوات والارض» شما ميگوييد خدا حمل ميكند در حالي كه قرآن ميگويد هشت نفرند كه حامل عرشاند «فقال اميرالمومنين (عليه السلام) ان العرش خلقه الله تعالي من انوار أربعة» آنگاه معلوم ميشود اين چهار نور به معناي انوار جسماني و نورهاي ظاهري و مادي نيست
اين هشت نفر چه كسانياند در دنيا چند نفر عرش علمي را حمل ميكنند در آخرت چند نفرند؟ در روايات دارد چهار نفرند اهل بيت(عليهم السلام) را تبيين كردهاند در آخرت هشت نفرند عرش مقام علم است «و هو العلم الذي حمله الله الحملة و ذلك نور من عظمته فبعظمته و نوره ابصر قلوب المومنين»
قرآن كريم هر جا سخن از عرش و كرسي است تدبير الهي را در كنارش ذكر ميكند يا تدبير عملي يا تدبير علمي چون ذات اقدس الهي اوصاف ذاتيهاش عين ذات است اوصاف فعليهاش هم عين هم هستند عين فعل هستند علم فعلي خدا عين فعل خداست چنانكه علم ذاتي حضرتش عين ذات حضرت است
در همين آيه دوم سوره رعد كه محل بحث است فرمود ثم استوي علي العرش و سخر الشمس و القمر كل يجري لاجل مسمي اين شمس و قمر را مسخر كرد و همه موجودات براي آنها قدر و قدَر و حد معيني تنظيم شده است كه همه در جريان و سيراند تا به آن هدف نهايي برسند و به دار القرار واصل بشوند. در سوره اعراف آيه 54 باز سخن از عرش خدا و تدبير الهي است ميفرمايد انّ ربكم الله الذي خلق السماوات و الارض في ستة ايام ثم استوي علي العرش يغشي اللّيل النهار ديگر (واو) ذكر نكرده اين تفسير استواء علي العرش است.
استوي علي العرش يعني چه ميكند يغشي اللّيل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق و الأمر تبارك الله رب العالمين , اين يغشي اللّيل النهار يعني يجعل اليل غاشيتاً علي النهار كه هر جا روشني باشد فوراً تاريكي به سراغش ميرود و او را خاموش ميكند اينجا سيدنا الاستاد رضوان الله عليه پذيرفتند كه اصل عالم ظلمت است كه نور عرضي است كه از ناحيه خداي متعالي ميآيد هرگز عالم بالذات روشن نيست اگر نوري دارد از طرف مبدأ است
ادلهاي كه مربوط به عرش است يا به صراحه تخت بودن و جسم بودن آن را نفي ميكند كه در بعضي از روايات داشت «ليس العرش كما تظن كهيئة السرير» , يا به صراحه تصريح ميكند «العرش هو العلم» , كه قهراً مسئله جسم بودن و هيئت تخت بودن مطرح نيست يا در سياق تحليل مسئله علم و عزت سخن از عرش به ميان ميآيد كه ظهور سياقي نشان ميدهد كه عرش يك مقام علمي و معنوي است تخت جسماني و امثال ذلك نيست.
رواياتي كه درباره كرسي وارد شده است آن هم همين سه قسم است بعضيها ظهور دارد صريح است در اين كه كرسي علم است «الكرسي هو العلم» , بعضيها لسانش نفي تخت بودن است كه ميز و تخت و امثال ذلك در كار نيست, قسم سوم هم ظاهر سياقش تبيين مقام عزت و علم و مانند ذلك است گذشته از آن محكمات ديگر قرآن كريم كه خدا منزه از آن است كه جسم باشد يا همانند چيزي باشد و بر جسمي استوار باشد و مانند آن
تفسیر تسنیم سوره رعد