تفسير و‌ تدبر قرآن انلاين-تالارگفتگوي قرآن پویان
»
پرسش و پاسخ و تحقيقات قرآني
»
تحقیق و تدبر موضوعی در قرآن
»
منظور از خسران عقبا چيست ؟
برای ارسال پاسخ وارد شوید
1
ارسال شده :
about 12 Years ago

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390-3-30 19:27:14
ارسالها: 100

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
خسران در لغت به معنی از دست دادن سرمایه و کمبود آن است که گاه به انسان نسبت داده می­شود و گفته می­شود «خسر فلان» و گاه به خود عمل نسبت داده می­شود و گفته می­شود «خسرت تجارته».[1]
خسران نفس به معنای آن است که آدمی نفس خود را مورد هلاکت و بدبختی قرار دهد، به طوری­که استعداد کمالش از بین برود و سعادت به کلی از او فوت شود. به گونه­ای ­که دیگر امیدی برای برگشت و یا تحلیل آن نماند.[2]

خسران در آیات
قران کریم که برنامه کامل سعادت و تکامل فرد در جامعه است، در سوره عصر به طور صریح و روشن اعلام می­کند که همه انسان­ها در زیان طبیعی و خسران هستند.
«انسان­ها همه در زیانند.»[3]
سپس راه فرار از این زیان را، از ناحیه فرد و اجتماع تعیین نموده است:
«مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده­اند.»[4]
«و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده­اند.»[5]
در آیات بسیار دیگری نیز، از خسران و عوامل آن یاد کرده است:
«ای کسانی که ایمان آورده­اید، اگر از کسانی که کافر شدند اطاعت کنید، شما را به گذشته­هایتان باز می­گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد.»[6]

خسران در روایات
در روایات نیز به طور گسترده به این مطلب پرداخته شده و علاوه بر تعاریف، مصادیقی هم برای خسران آدمی بیان شده است
1. امام باقر(ع) می­فرمایند: بگو زیانکاران کسانی هستند روز قیامت خانواده­اشان را مغبون کردند.[7]
2. امام علی(ع) فرمودند: آنکس که در روزهای امید خود و پیش از فرا رسیدن اجلش کوتاهی کند، زیانکار باشد و اجلش به او ضرر زند.[8]
3. امام علی(ع) می­فرمایند: چه کسی زیانکار تز از آن که آخرت را با دنیا عوض کرد؟[9]

عوامل خسران نفس:
با توجه به آیات و روایات متعدد موجود در این باب می­توان علل و عوامل بسیاری را در باب خسران نفس بیان کرد. در اینجا به چند نمونه اشاره می­شود:
الف/ عوامل اعتقادی: این عوامل که ریشه آن اعتقادات غلط و انحرافی است، موجب خارج شدن فرد از دین و در نتیجه خسران او در دنیا و آخرت می­گردد:
1. کفر :
گاهی انسان، مال یا مقام و یا یکی دیگر از سرمایه­های خود را از دست می­دهد، در این موارد اگر چه زیان کرده است ولی چیزهایی را از دست داده که جزء وجود او نبوده؛ یعنی بیرون از وجود اوست. اما بزرگ­ترین زیان که می­توان نام آن را زیان حقیقی گذاشت؛ زمانی خواهد بود که انسان اصل هستی خود را از دست دهد و وجود خویش را ببازد.
دشمنان حق و افراد لجوج، سرمایه عمر و سرمایه فکر و عقل و فطرت و تمام مواهب جسمی و روحی خویش را که می­بایست در مسیر حق به کار گیرند، و به تکامل شایسته خود برسند به کلی از دست می­دهند.[10]
کسانی که به آیات خدا کافر شدند زیانکارانند، چرا که منبع اصلی سرچشمه واقعی همه خیرات و برکت را رها کرده و در بیراهه سرگردان شدند و از کسی که تمام کلیدهای آسمان و زمین به دست اوست روی برتافته و به سراغ موجودات ناتوانی رفته­اند که مطلقاً کاری از آنها نیست.[11]

2. نافرمانی از خدا
اطاعت هر کسی غیر خدا، اطاعت از شیطان محسوب می­شود. این اصل در قرآن مطرح است که هر کس شیطان را بجای خداوند به عنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کند، زیان آشکاری کرده است و این ضرر غیر قابل جبرانی است که شیطان بر پایه سعادت انسان می­زند؛ زیرا حقایق و واقعیات را به یک سلسله اوهام و وساوس تبدیل و به دنبال آن سعادت را به شقاوت تبدیل می­کند.[12]

3. انکار کتاب خدا
خداوند در قرآن کریم می­فرماید:
«کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده­ایم ( یهود و نصاری)، آن را چنانکه شایسته است می­خوانند. آنها به پیامبر اسلام ایمان می­آورند و کسانی که به او کافر شوند، زیانکارند.»[13]

در تفسیر منهج الصادقین ذیل آیه شریفه آمده است: و هر که به کتاب کافر گردد و احکام آن را تغییر دهد، یا معتقد به حلال و حرام و امر و نهی او نباشد، پس آن گروه در دنیا به جهت عدم نصرت و ظفر و در آخرت به دلیل گرفتاری و عذاب و دوزخ زیانکارانند و هیچ خسارتی به این نمی­رسد که شخص کفر را به ایمان مبدل کند و آن را بر ایمان احتیار کند.[14]

ب/ عوامل اخلاقی
عوامل اخلاقی، آن دسته از عواملی است که با ارتکاب آن شخص کم کم از مسیر حق و حقیقت دور شده و باعث متزلزل شدن ریشه ایمان او می­شود و در نهایت موجب خسران آدمی می­گردد:
1. دروغ:
یکی از گناهان کبیره و بلکه قبیح­ترین آنها، دروغ گفتن است. صفتی که آدمی را در دیده ها خوار، و در نظرها بی اعتبار می­سازد[15] و در نهایت چیزی جز خسارت برای فرد به دنبال ندارد.

2. حسد:
یکی دیگر از عوامل خسران، حسد است. امام صادق(ع) می­فرماید: شخص بدخواه پیش از آنکه به دیگری زیانی وارد آورد به خود ضرر می­رساند، مانند شیطان که بر اثر حسادت لعن جاوید را برای خود برگزید و فضیلت و مقام و هدایت و بهره­وری از حقایق را برای آدم گذاشت.[16]حسد یکی از رذایلی است که با ورودش به قلب آدمی سر منشأ بسیاری از کج روی­ها از جمله کفر می­باشد.[17]

3. پیروی از هوای نفس:
امام علی(ع) می­فرمایند: نفست تو را به سوی نهایت خسران و زیان فرو می­برد.[18]هوای نفس از آن جهت مذموم است که زمینه‌ساز انحرافات عملی، اخلاقی و اجتماعی و حتی سبب پدید آمدن بیماری‌های روانی و بدنی برای انسان می‌شود و آدمی را به وادی گمراهى، ظلم و گناه می‌کشاند و در نهایت موجب زیان و خسران آدمی هم در دنیا و هم در آخرت می­شود.

ج/ عوامل تکلیفی(عملی)
برخی عوامل که موجب خسران می­شود، مربوط به حوزه عمل و تکلیف مکلف است. لذا با ایجاد کرن اخلالی در آن موجب خسران می­گردد. این عوامل عبارتند از:
1. نقض پیمان:
خداوند در قرآن کریم می­فرماید:
«فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن می­شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده و در روی زمین فساد می­کنند، اینها زیانکارانند.»[19]

2. غفلت از یاد خدا:
اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل می­کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز می­دارد. همچنان­که در جای دیگر می­فرماید:
«مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست و باقیات صالحات (ارزش­های پایدار و شایسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امید بخش­تر است.»[20]

3. ظلم:
از دیگر عوامل خسران، ظلم است که از دیدگاه الهی به سه دسته تقسیم می­شود:
1. ظلم به خویشتن: کسانی هستند که در قیامت نفس خود و اهل خود را دچار خسارت کردند، یعنی خود را از نجات محروم نموده، و از اهل خود نیز بهره­مند نمی­شوند.[21]
2. ظلم به مردم: امام علی(ع) می­فرماید: زیانکارترین شما، ستمکارترین شماست.[22]
3. ظلم به آیات الهی: اشخاصی هستند که نه تنها به خود ستم می­کنند، بلکه به برنامه­های هدایت الهی نیز ستم کرده­اند؛ زیرا این برنامه می­بایست وسیله هدایت و نجات گردد و اگر به آن بی­اعتنایی شد و این اثر از آنها به دست نیامد، به آنها ستم شده است.[23]

آثار خسران نفس
خسران یکی از رذایلی است، که آثار دنیوی و اخروی بسیار متعددی در آیات و روایات برای آن شمرده شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره می­کنیم:
الف/ آثار دنیوی
1. محرومیت از هدایت الهی:
خداوند در قرآن کریم می­فرماید: «... کسانی که لقای خداوند(و روز رستاخیز) را تکذیب کردند، زیان بردند و هدایت نیافتند. »[24]
انسان خاسر، به دلیل تکذیب و انکار و اصرار بر گناه و لجاجت و... آمادگی هدایت ندارد؛ چرا که قلبشان تاریک و روحشان ظلمانی است، لذا بهره­ای از هدایت در دنیا و ثمرات آن در آخرت نمی­برند.

2. ابتلاء به عقوبت دنیوی:
یکی دیگر از آثار خسران در دنیا کیفرها و بلاهای ناگهانی است که خداوند در دنیا بدون هیچ مقدمه­ای بر سر انسان فرود می­آورد:
«آیا آنها خود را از مکر الهی در امان می­دانند؟ در حالی­که جز زیانکاران، خود را از مکر(و مجازات) خدا ایمن نمی­دانند.»[25]
3. حبط اعمال:
خداوند در سوره هود می­فرماید:
«(ولی) آنها در آخرت، جز آتش(سهمی) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا(برای غیر خدا) انجام دادند، بر باد می­رود و آنچه را عمل می­کردند، باطل و بی اثر می­شود.»[26]
آری، انسان سالیان دراز زحمت می­کشد و با مشقت فراوان سرمایه­ای می­اندوزد، ولی با یک ندانم کاری و با یک هوس­بازی آن را از دست می­دهد.[27]

ب/ آثار اخروی
1. حسرت خوردن:
خداوند می­فرماید:
«آنها که لقای پروردگار را تکذیب کردند، مسلما زیان دیدند (و این تکذیب ادامه می­یابد) تا هنگامی که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید، می­گویند: ای افسوس بر ما که درباره آن کوتاهی کردیم...»[28]

2. اقامه نشدن ترازوی عمل:[29]
نابودی و گم شدن اعمال یکی دیگر از آثار اخروی خسران است. اهمال چنین افرادی، به دلیل اینکه هیچ آثاری از آنها دیده نمی­شود و مورد استفاده نیز قرار نمی­گیرند، گم و نابود می­شود، همانند خاکستری در برابر یک طوفان عظیم.[30]

راه جلوگیری از خسران نفس
قرآن کریم خود به برخی از عوامل رهایی و نجات از آن اشاره کرده است:
الف/ عوامل درونی
1. ایمان و عمل صالح:
ایمان در لغت به معنای وثوق، تصدیق و اطمینان است و در فارسی به معنای گرویدن.[31]در بیشتر آیات قرآن ایمان و عمل صالح با هم آمده است؛ زیرا ایمان انسان را وادار می­کند که به سوی خدا قدم بر دارد. شهید مطهری می­گوید: ایمان هم قادر است جلوی انسان را از منفعت­پرستی تا حد زیادی بگیرد. آن وقت عقل هم انسان را به سوی همان مطلوب پیش می­برد.[32]

2. سفارش به حق:
یکی دیگر از عوامل رفتاری که باعث خروج از جرگه خاسران می­گردد سفارش نمودن یکدیگر به حق است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است:
« و یکدیگر را به حق سفارش کرده »[33]
تواصی به حق آن است که یکدیگر را به حق سفارش کنند؛ به اینکه از حق پیروی نموده و در راه آن استقامت و مداومت کنند، پس دین حق چیزی جز پیروی اعتقادی و عملی از حق و تواصی به حق نیست.

3. سفارش به صبر:
« و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده­اند.»[34]
صبر در این آیه بصورت مطلق آمده است، لذا بنابر این اطلاق، مراد به صبر اعم از صبر بر اطاعت خدا و صبر بر معصیت و صبر در برابر مصائبی است که به قضا و قدر الهی به آدمی به انسان می­رسد.[35]

ب/ عوامل بیرونی
1. فضل و رحمت الهی:
ابوالعالیه می­گوید: فضل خدا ایمان است و رحمت او قرآن. علت اینکه ایمان بنی اسرائیل و توبه آنان[36] فضل خدا شمرده شده است این است که فضل و تقدیر خدا سبب آن شد و یا ممکن است منظور از فضل خدا این باشد که پس از روی گرداندن و بازگشت بنی اسرائیل خداوند آنان را هلاک نکرد و مهلت داد تا توبه کنند والّا قطعا هلاک می­شدند.[37]

2. هدایت الهی:
خداوند در قرآن می­فرماید:
«آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعی) اوست و کسانی را که( بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعی) آنها هستند.»[38]
هدایت و ضلالت، نه جنبه اجباری دارند و نه بدون دلیل و بی­حساب است. منظور از فراهم ساختن این دو، فراهم ساختن زمینه­های هدایت یا بازگرفتن این­گونه زمینه­هاست؛ آن هم بخاطر اعمال نیک و بدی که انسان قبلا آن را انجام داده است.[39]

3. اسلام:
خداوند در قرآن کریم می­فرماید:
«ابراهیم نه یهودی بود نه نصاری، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.»[40]
بنابراین هر کس از این آئین الهی خارج شود و هر دینی را به هر نامی انتخاب کند، از خاسرین و زیان­کاران در دنیا و آخرت خواهد بود.



[1] - راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی­جا، ص146
[2] - طباطبایی، محمد حسین؛ ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، پاییز1363، ج17، ص395
[3] - سوره عصر: 2
[4] - سوره عصر: 3
[5] - عصر: 3
[6] - آل عمران: 149
[7] - ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه، شیخی، حمیدرضا، قم، انتشارات دارالحدیث، 1377، چاپ دوم، ج3، ص1399
[8] - همان
[9] - همان
[10] - مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج5، ص166، ذیل آیه 12 سوره انعام
[11] - همان، ج19، ص523، ذیل آیه 63 سوره زمر
[12] - همان، ج4، ص138
[13] - بقره: 121
[14] - کاشانی، ملا فتح الله؛ تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المنافقین، تهران، اسلامیه، 1347، ج1، ص291
[15] - نراقی، احمد؛ معراج السعاده، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، چاپ اول، 1385، ص478
[16] - فیض کاشانی، ملا محسن؛ اخلاق حسنه، انتشارات پیام آزادی، 1365، چاپ ششم، ص73
[17] - امام صادق(ع) فرمودند: ریشه کفر 3 تا است: حرص، تکبر و حسد. کلینی، محمدبن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ترجه مصطفوی، سید جواد، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، ج2، ص289
[18] - دشتی، محمد؛ نهج البلاغه، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمونین، پاییز1381، نامه30
[19] - بقره: 27
[20] - کهف: 46
[21] - طباطبایی، محمد حسین؛ پیشین، ج35، ص108
[22] - آمدي، عبدالواحد بن محمد ؛ غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: هاشم رسولي محلاتي، قم، دارالکتاب الاسلامي، 1381، ج2، ص27
[23] - مکارم شیرازی، ناصر؛ پیشین، ج6، ص94
[24] - یونس: 45
[25] - اعراف: 99
[26] - هود: 16
[27] - - مکارم شیرازی، ناصر؛ پیشین، ج2، ص111
[28] - انعام:31
[29] - کهف: 103 - 105
[30] - - مکارم شیرازی، ناصر؛ پیشین، ج12، ص 562- 563
[31] - خمینی، سید روح الله؛ شرح جنود عقل و جهل، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمنی(ره)، 1377، ص88


© 2025 Design by Mahdi