رتبه: Advanced Member
گروه ها:
Administrators
,
member
,
Moderator
تاریخ عضویت: 1390-3-24 21:55:49 ارسالها: 2223
تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلاصه تفسير ايات 28-32 سوره يس از تفسير ايت اله جوادي املي
﴿وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَي قَوْمِهِ مِنْ بَعدّه مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ﴾ ﴿عدم اختصاص تعذيب مشرکان با نزول ملائکه از آسمان﴾ آنگاه ذات اقدس الهي فرمود ﴿وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَي قَوْمِهِ مِنْ بَعدّه مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ﴾ ما ديگر حالا يك عدّه ملائكه را براي عذاب اينها اعزام كنيم لازم نيست در موقع لزوم يك تَشر ميزنيم بساط آنها جمع ميشود يك تشر الهي ميشود سونامي، يك صيحه ميزنيم بساط خيليها را جمع ميكنيم ﴿وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَي قَوْمِهِ مِنْ بَعدّه مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ﴾حالا ملائكهاي از آسمان بيايد به حيات اينها خاتمه بدهد اينطور نيست و لازم نيست ﴿وَ مَا كُنَّا مُنزِلِينَ﴾ما بنايمان بر اين نبود كه براي هر امري ما بياييم فرشتگاني نازل كنيم و عذاب الهي بيايد,﴿فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴾ اينها خامدند و با يك تشر خاموش ميشوند, ما فوت ميكنيم چراغ اينها خاموش ميشود، اينطور نيست كه حالا خداي سبحان ملائكهاي نازل كند، بساطي پهن كند، اينها چيزي نيستند.
﴿علت ادبي تأنيث ﴿كَانَتْ﴾ و آوردن ﴿الْعِبَاد﴾ در آيه﴾ فرمود: ﴿إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً﴾ اين تأنيث به لحاظ آن خبر است؛ يعني «إن كانت العقوبة الاّ صيحة واحدة» مثل ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ يُرَي إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ﴾ بعد فرمود اينها بنده هستند, بنده وظيفه او اطاعت كردن مولاست که اين تعليق حكم بر وصف است، بنده كه حق ندارد در برابر مولا تمرّد كند ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ﴾ نه «علي الناس», «الناس» اگر ميفرمود برهان ميخواست، اما وقتي ميفرمايد: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ﴾اين تعليق حكم بر وصف است و اين مشعر به عليّت است. بنده بايد حرف مولاي خود را گوش دهد، اگر همه هويّت و هستيِ اينها به عنايت ذات اقدس الهي است، پس نبايد تمرّد كنند. افسوس بر مورد تمسخر قرار گرفتن انبيا و بيان علّت آن﴾ حالا يا حرف آن شهيد است يا پيام ذات اقدس الهي است فرمود: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾ غالباً اينطور بود هر وقت پيامبراني آمدند عدّهاي آنها را مسخره كردند، فرمود: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴾ اينها انبيايشان را مسخره ميكردند فكر ميكردند كه مثلاً هتك حرمتي كردند از عظمت آنها بكاهند..
﴿ دفن فطرت زير بار گناه مشکل اصلی مسخره کنندگان انبيا﴾ اينها مسخره ميكردند مشكل اساسي اين بود كه اينها آن فطرت را بستند و صداي فطرت را نميشنوند. اينها از نظر معرفتشناسي، گرفتار حس و تجربه هستند، در درون، مزاحمي دارند به نام شهوت و غضب كه مزاحم عملي آنهاست, يك مزاحم معرفتي دارند كه وهم و خيال است آنها مزاحم استدلال و برهان اينهاست ﴿يَا حَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ﴾، چون مزاحمات انديشه را اصلاح نكردند؛ يعني وهم و خيال را تحت عقل نياوردند و شهوت و غضب را هم هدايت نكردند و به رهبري عقل عملي در نياوردند و از دشمن درون نجات پيدا نكردند، هر وقت پيامبري آمد اينها مسخره ميكنند و ميگويند مگر انسان كه مُرد دوباره زنده ميشود؟! ﴿.برانگيختن فطرت و بيدار نمودن آن، مسئوليت اصلی انبيا﴾ فرمود شما فطرت داريد؛ ولی اين را دفن كرديد، ما انبيا را فرستاديم كه «ثور» و شكاف و شيار را انجام دهند. اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در همان خطبه اول نهجالبلاغه كه فرمود: «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» فرمود انبيا آمدند كه «اثاره» كنند اين عقولي كه دفن شده است آن اغراض را كنار ببرند، اين غرايز را كنار ببرند، اين را روشن كنند و بگويند ای انسان تو اينطور هستي. وقتي كسي گوش به حرف انبيا داد، اين غرايز و اغراض را بگذارند كنار، اين درون را شكوفا كنند، اين فتيله را بالا بكشند، آن وقت انسان همه جا را ميبيند، اگر نشد هنگام مرگ ميبيند؛ لذا «النّاسُ نِيامُ إذا مَاتُوا اِنْتَبَهُوا» خيليها هنگام مرگ بيدار ميشوند
﴿دعوت قرآن به انديشه در هلاكت بيبازگشت اقوام گذشته﴾ فرمود: ﴿أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِنَ الْقُرُونِ﴾ در هر عصر و مصري اينها شواهد فراواني ديدند؛ يك مقدار را مشاهده كردند، يك مقدار به عنوان خبر متواتر براي آنها ثابت شده است، آنچنان از بين رفتند كه ديگر برنميگردند ﴿أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ﴾ نه «إلينا» نزد ما برميگردند، چون ﴿إِنَّا لِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾،اما ديگر نزد اينها برنميگردند ﴿أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ﴾، اينچنين نيست كه اينها نابود شده باشند، همه اينها نزد ما حاضرند. ﴿وَ إِن كُلٌّ لَمَّا﴾؛ يعني «إلاّ» ﴿جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾، همه
اينها برابر سوره مباركه «واقعه» ﴿إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ در سوره مباركه «هود» هم گذشت كه يوم مشهودی در پيش است كه همه آنجا حضور دارند؛ . فرمود آن روز, روز جمع است نه اجتماع که كسي زندگي اجتماعي داشته باشد، آنطور نيست ﴿كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْداً﴾، اما در آن روز همه نزد ما حاضرند ﴿وَ إِن كُلٌّ لَمَّا﴾ يعني «الاّ» ﴿جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾ نه اينكه خودشان حاضر باشند، ما كشانكشان اينها را ميآوريم. احضار؛ يعني جلب كردن، البته يك عدّه مستثنا هستند فرمود بندگان مخلَص را كسي احضار نميكند آنها تشريف ميآورند مگر عباد «مخلصين» همه مُحضَرند مگر آن افراد, ما آنها را جلب نميكنيم آنها آنجا حضور دارند
|