فرمود: ﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ﴾ که اين محاجّه خداست.
﴿قابل احتجاج نبودن معناي آيه در صورت حمل عهد در آن به اَزل﴾
اين عهد اگر همان عهد در عالَم ازل باشد كه برخيها گفتند, آنجا ممكن است چنين صورتي واقع شده باشد؛ ولي قابل احتجاج نيست. در سوره مباركه «اعراف» مسئله ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾در آنجا گذشت كه اگر منظور از اين عالَم ميثاق يك عالم ديگري باشد اين قابل احتجاج نيست، زيرا عالَمي كه ياد هيچكس نيست چگونه انسان ميتواند در برابر آن, خودش را «محجوج» ببيند و چگونه ميشود حجّت اقامه كرد؟ به او بگويند مگر ما در عالَم الست از شما پيمان نگرفتيم؟ مگر شما در آنجا پيمان نسپرديد؟ ميگويد عالَم الست يادم نيست؛ لذا سيدناالاستاد اصرارشان اين است كه همه اينها به همين دنيا برميگردد؛
در دنيا خداي سبحان با سه زبان با انسان حرف ميزند: با زبان فطرت كه زبان دل است, با زبان عقل و استدلال و با زبان انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام)، همه اينها حجّتهاي الهي هستند.
اگر «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ»عقل و فطرت به يك حجّت برميگردند, نبوّت و ولايت و امامت اهل بيت(عليهم السلام) هم در يك رديف هستند و به يك حجّت برميگردند، ميشود «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ»
با زبان هر دو حجّت, خداي سبحان با ما سخن گفت هم با زبان وحي و نبوّت با ما سخن گفت, هم با زبان فطرت و عقل و استدلال با ما سخن گفت، اما همه در دنياست; لذا ميشود استدلال كرد.
فرمود: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ﴾؛که اين «إِذْ» ظرف و منصوب است به فعل محذوف «اُذكر»؛ يعني به ياد اين صحنه باشيد که در قيامت هم به همين صحنه استدلال ميكنند، اما آنجا اگر هم چنين چيزي شده باشد ما دليلي بر نفي نداريم، اما آن قابل استدلال و احتجاج نيست، براي اينكه يادمان نيست و وقتي يادمان نبود ما چه تعهّدي سپرديم؟!
لذا اين احتجاجهايي كه در سوره مباركه «اعراف» هست يا همين سوره هست كه ﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ﴾ بايد طوري باشد كه به زبان فطرت باشد, به زبان عقل باشد, به زبان وحي و كتاب و سنّت باشد كه انسان «محجوج» به اينهاست اينها را شنيده, ياد گرفته، تعهّد سپرده و ايمان آورده. خدا ميفرمايد مگر من از شما تعهّد نگرفتم كه شما شيطان را نپرستيد؟!
بنابراين «فتحصّل» آنجا هر چه واقع شد از اسرار عالَم ما به هيچ وجه دليل بر نفي نداريم، اما حجّت بودن شيئي و معاهدهاي و ميثاقي اين حتماً بايد در دنيا باشد كه شخص در دنيا مكلّف است و حجّت الهي بر او تمام است و ميفهمد.
﴿عالم ذرّ صحنه شهود حق و دنيا محل تعهد الهي﴾
حالا بياييم به سراغ عالَم «ذَرّ», عالَم «ذرّ»ي كه به هر كسي بگويند ميگويد من يادم نيست، به افراد عادي بگويند, به خواص بگويند, به اوتاد بگويند حالا يك وقت كسي جزء انبيا و ائمه(عليهم السلام) است كه حساب آنها جداست؛ اين ميگويد من يادم نيست که من درچنين صحنهاي تعهّد سپرده باشم؛
آن وقت ما بياييم بگوييم كه در عالَم «ذرّ» شما تعهّد سپردي كه خلاف نكني و حالا كه خلاف كردي به جهنم ميروي, ميگويد من عالَم «ذرّ» نميدانم چيست و گذشته از اينكه در عالَم «ذرّ» سخن از تعهّد نيست،
سخن از ارائه حق است. خدا خودش را نشان داد، گفت من هستم يا نيستم؟ همه گفتند بله هستي. سخن از زبان وحي و نبوّت و عقل و اينها نيست؛ در آن روز كه ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ اين بيپرده از حرم غيب بيرون آمده ﴿قالُوا بَلي﴾.
بعضي از بزرگان ميگويند: بله، الآن ما آن صحنه يادمان است؛ اينها مسئله شهود رؤيت حق است،
آنجا سخن از عهد نيست و سخن از عداوت شيطان نيست.
قبل از خلقت آدم است؛ جريان آدم و خلقت آدم و عداوت ابليس و اينها و بعد از اينكه ذات اقدس الهي آدم را خلق كرد و جريان تعليم اسما رخ داد و دستور سجده آمد و فرشتهها اطاعت كردند و شيطان استكبار ورزيد از آن به بعد خداي سبحان فرمود اين دشمن شماست.
﴿نبودِ شيطان در عالَم ذرّ دال بر موجّه نبودن عهد در آن﴾
﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ﴾؛
شيطان كه در آن عالَم هنوز نبود، آن عالم هنوز جريان آدمي نبود و سجده بر آدم نبود، شيطنت شيطان نبود, استنكار شيطان نبود, شيطنتي در كار نبود؛ بعد از خلقت آدم, شيطنت شيطان ظهور كرده است، آنجا چگونه ميشود به آدم بگويند ما به شما گفتيم شيطان دشمن شماست؟
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره یس