در ایاتی که افعال یا ضمایر مفرد می اید، لزوما به معنای نفی واسطه ها و نظام علی معلولی نیست.
در اين آياتي كه مستقيماً اين تدبير را به خدا نسبت ميدهد نميخواهد نظام علّي و معلولي را انكار كند و وسايط را الغا كند و بگويد احدي در اين كار نقشي ندارد به شهادت اينكه همين كارها را در ساير سور به جنود الهي نسبت ميدهد كه آنها اين كارها را ميكنند منتها باذنه تعالي و به شهادت اينكه سراسر موجودات جهان امكان را قرآن كريم سپاهيان حق ميداند وَ للّه جنود السماوات والارض و ما يعلم جنود ربك الا هو , چيزي در عالم نيست كه مأمور الهي نباشد
پس كل موجودٍ فهو جنديٌ و مأمورٌ من عندالله تعالي, و اگر اين كارها را به خودش نسبت ميدهد براي اينكه علتالعلل اوست و براي اينكه ديگران اگر كاري انجام ميدهند باذنه تعالي خواهد بود و يؤيّدهُ اينكه همين مطالب را در ساير سور با ضمير متكلم معالغير و با صيغه متكلم معالغير بيان ميكند اگر در اينجا فرمود و هو الذي مد الارض, در سوره حجر ميفرمايد والارض مددناها , ما اين كار را كرديم
در سوره حجر به عنوان ارسلنا الرياح لواقح , مطرح ميكند در سوره نور فعل را مفرد ذكرميكند و به خودش نسبت ميدهد. آيه 43 به بعد سوره نور الم تر أن الله يزجي سحابا
معمولاً مواردي كه با متكلم معالغير ذكر ميشود جايي است كه مأموران الهي باذن الله نقشي دارند صرف تفنن در تعبير نيست يا صرف تفخيم وتعظيم نيست كه از شخص واحد به عنوان متكلم معالغير نام ببرند. زيرا در آيات توحيد آنجا كه صحبت از الوهيت حق است كه شايسته تعظيم و تكريم است هيچ جا متكلم معالغير گفته نشده لا اله الا انا فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي , آنجا كه فرمان است و صحبت از الوهيت است و صحبت از ربوبيت است كه عظيمترين مقام تدبير است آنجا را با ضمير مفرد و متكلم وحده و امثال ذلك ذكر ميكند هيچ گاه لا اله الا نحن نيامده لا اله الا انا,
بنابراين آنجا كه متكلم معالغير مطرح است براي اِشعار به اين مطلب است كه مأموران الهي باذن الله دخالتي دارند كاري است كه با مأموران الهي انجام ميگيرد و اما آنجا كه مأموران الهي هيچ نقشي ندارند آن جريان الوهيت است آنجا سخن از متكلم معالغير نيست
اين مسئلة بارش باران را گاهي مستقيماً به خدا نسبت ميدهد گاهي به علل قريبه، متكون شدن ابرها را گاهي مستقيماً به خدا نسبت ميدهد گاهي مع الواسطه، گاهي فعل را به علت قريبش نسبت ميدهد ميگويد باد است كه ابرها را اينچنين ميكند گاهي به علّت بعيدهاش كه علت حقيقي اوست نسبت ميدهد و ميفرمايد خداست كه ابرها را اينچنين ميكند,
در سورة اعراف اينچنين ميفرمايد وهو الّذي يرسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته ، خدائيست كه بارها را بعنوان بشير قبل از باران ارسال ميكند رحمت در اينجا بر باران تطبيق شده است يعني يكي از مصاديق رحمت باران است نه رحمت در باران استعمال شده باشد رحمت در همان معني عام خود استعمال شد منتهي مصداق رحمت در اين گونه از موارد باران است, فرمود قبل از اينكه باران ببارد پيشاپيش باران خداي متعالي، بادها را ارسال ميكند كه اين بادها ابرها را متكوّن كنند و به حدّ بارداري برسانند و به آنجائي كه مأمور باريدنند برسانند تا آنها بارشان را به زمين بنهند و ببارند, اين بادها هم در پيدايش ابر و هم در باردار شدن ابر و هم در توزيع ابر و هم در نزديك يا دور كردن ابر و هم در اينكه اين ابرها، بارها را به زمين بنهند نقشي دارند همة اينها يا اكثر اينها در قرآن كريم، منصوص است
حتّي إذا أقلّت سحاباً ثقالاً وقتي اين بادها آن رسالتشان را انجام دادند ابرهاي سنگين را به دوش گرفتند و به كول كشيدند آنگاه ما دستور باريدن ميدهيم اقلال يعني به دوش گرفتن اظلال يعني سايه افكن شدن،
حتي إذا أقلّت سحاباً ثقالاً سقناه لبلدٍ ميّتٍ, آنوقت است كه ما سوق ميدهيم او را به جائي كه مرده است و پژمرده است و نيازي به باران دارد سوق ميدهيم
فأنزلنا به الماء، بوسيلة اين ابر، باران را نازل ميكنيم كه به خود نسبت داد مائيم كه ابرهاي پربار را سوق ميدهيم و هدايت ميكنيم مائيم كه بوسيلة ابر باران را نازل ميكنيم
تفسیر سوره رعد
در تعبیر ﴿إِنَّا﴾ گاهی عظمت آن مقام باعث است، گاهی فرشتههایی که زیر مجموعه تدبیر الهی هستند به عنوان مدبرات امر، در اجرای این مأموریت سهمی دارند؛ لذا با متکلم «مع الغیر» یاد میکند. حالا یا تفخیم است یا با حضور مدبرات امر است.
ایت الله جوادی املی