ترجمه تدبر و فهم سوره لقمان: نکات مهم تفسیری ایات 26 تا 31 سوره لقمان
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۷﴾و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياى ديگر به يارى آيد سخنان خدا پايان نپذيرد قطعا خداست كه شكست ناپذير حكيم است (۲۷)
مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾آفرينش و برانگيختن شما [در نزد ما] جز مانند [آفرينش] يك تن نيست كه خدا شنواى بيناست (۲۸)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۲۹﴾آيا نديده اى كه خدا شب را در روز درمى آورد و روز را [نيز] در شب درمى آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى كنيد آگاه است (۲۹) ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿۳۰﴾اين[ها همه] دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى خوانند باطل است و خدا همان بلندمرتبه بزرگ است (۳۰)
معناي «كلمه» و مقصود از «كلمة الله» بودن اشياي عالم
كلمه آن است كه ما في الضمير و ما في الغيب را روشن كند همه اشيا و اشخاص اينها ما في الغيب را روشن ميكنند از اين جهت ميشوند كلمه, كلمهاي كه يك متكلّم ميگويد معناي دروني و ذهني اين متكلّم را روشن ميكند كه اين آقا چه ميخواهد بگويد. اشياي عالَم هم كلمةالله هستند براي اينكه آيات غيباند و غيب را دارند روشن ميكنند.
امكان «كلمة الله» بودن انسان كامل و مصداق آن در قرآن
گاهي ذات اقدس الهي يك انسان كاملي را كلمةالله ميداند مثل اينكه درباره وجود مبارك مسيح در سه جاي قرآن كريم از او به كلمه ياد كرده است
همه موجودات كلمات الهياند چون از كلمه «كُن» تكويني به بار آمدند ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ با ﴿كُنْ﴾ كه كلمه تكويني الهي و افاضه الهي است به بار آمدند.
نامتناهي بودن فيض و قدرت الهي
در آيه 27 فرمود فيض خدا نامتناهي است نه تمامشدني است و نه عجزپذير, اين ﴿سَبْعَةُ أَبْحُرٍ﴾ حدّ خاصّ هفت را بيان نميكند اين ناظر به كثرت عدد است يعني اگر درياها به كمك درياي اعظم بشتابند همه بشوند مِداد بخواهند كلمات الهي را بنويسند اينها تمام ميشوند قلمها شكسته ميشود كلمات فيض الهي نَفاذ و زوالپذير نيست, پس فيض او نامتناهي است قدرت او هم نامتناهي است
اگر خدا غير متناهي است «لا يَشغلُه شيء عن شيء» «لا يَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ» بنابراين اگر بخواهد جميع افراد را يكآن خلق بكند آسان است مثل اينكه دارد يك شيء را خلق ميكند او ﴿بِكُلِّ شَيءٍ بَصِيرٌ﴾ است في آنٍ واحد «بكل شيء سميع» است
اگر خدا قدرتش ـ معاذ الله ـ محدود بود يا اگر سرگرم يك كار بود از كار ديگر باز ميايستاد جاي تعجب بود اما اگر نامتناهي است و چيزي او را از چيز ديگر باز نميدارد در عين حال كه همه را دارد محاكمه ميكند حرف همه را هم ميشنود لذا به دنبال اينكه فرمود: ﴿مَا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ نفرمود «انَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ» اين را در جاهاي ديگر فرمود, فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾ مگر نميخواهد محاكمه كند قيامت را پس براي چه خلق ميكند, مگر نميخواهد حرف افراد را گوش بدهد او «بكل شيء سميع» است ﴿بِكُلِّ شَيءٍ بَصِيرٌ﴾ است اصلاً قيامت براي همين است كه افراد محاكمه بشوند اين حرف همه را يكجا گوش ميدهد همه را هم يكجا ميبيند بنابراين جا براي تعجب نيست مثل اينكه يك نفر را خدا بخواهد محاكمه كند
يكساني جمع كردن سايه و برپايي قيامت نزد خدا
براي اينكه اولين و آخرين را اگر بخواهد بيافريند و دوباره بعد از مرگ زنده كند مثل اين است كه يك نفر را بيافريند و بعد زنده كند
قرآن كريم دو كار را ذكر ميكند يكي سادهترين و آسانترين كار است يكي دشوارترين كار كه از آن دشوارتر فرض نميشود آن كار بسيار ساده آن است كه سايه را بخواهد جمع كند, جمع كردن سايه زحمتي ندارد چون سايه, ظل همان عدم نور است يكي هم جريان قيامت است كاري از جريان قيامت دشوارتر فرض ندارد كه كلّ عالَم را به هم بزند دوباره نوسازي كند
, پس قبض سايه كه سادهترين كار است و به هم زدن عالَم و ساختن عالَم جديد به نام قيامت سختترين كار هر دو نزد خدا آسان است لذا در اين آيه 28 سورهٴ «لقمان» فرمود: ﴿مَا خَلْقُكُمْ وَلاَ بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ مثل آفرينش يك انسان, پس همه نزد خدا آسان است چيزي دشوار نيست.
بعد از آيه 28 كه مسئله معاد را طرح فرمود باز از نظم توحيدي خبر داد منتها ﴿يُولِجُ﴾ كه دلالت بر استمرار دارد از آن با فعل مضارع ياد شد ﴿سَخَّرَ﴾ كه مربوط به اصل تنظيم جهان است با فعل ماضي ياد كرد اما فرمود همه اينها حسابي دارند مدتي دارند عمري دارند همانطوري كه ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ [24] كلّ قمر اينطور است كلّ شمس اينطور است كلّ كوكب اينطور است الأرض اينچنين است السماء اينطور است ﴿كُلٌّ يَجْرِي إِلَي أَجلٍ مُسَمّي﴾
بعد از اثبات اينكه فيضش نامتناهي است و قدرتش نامتناهي است كم كم در آيه سي همين سورهٴ مباركهٴ «لقمان» ميفرمايد: ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾ اين ضمير ﴿هُوَ﴾ كه ضمير فصل است با الف و لام كه روي خبر آمده مفيد حصر است يعني تمام واقعيّت براي خداست هيچ حقيقتي در عالم غير از خدا نيست هر چه هستند آيت و علامت و نشانه آن حقيقتاند
ثمره رؤيت نظم در آفرينش، رسيدن به قدرت و حكمت ناظم و هدفداري او
تفسیر تسنیم
لقمان:31
أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
آیا ندیدهای [=توجه نکردهای] که کشتی به سبب نعمت خدا [=نیروی باد] در دریا روان است 40 تا خدا بعضی از نشانههای [ربوبیّت] خویش را به شما بنمایاند. مسلماً در این [رام شدن دریاها برای کشتیرانی] بس نشانههاست برای هر بسیار شکیبای بسیار شاکر.41
______________
40 – در سوره شورا آیه 33 (42:33) ، به وضوح میرساند که منظور از نعمت خدا، همان نیروی باد است که به امر خدا جریان مییابد.
41- جمله «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» علاوه بر این سوره، از بُعد منفی درباره ناشکری قوم سبا و از بُعد مثبت درباره «صبر» تاریخی قوم بنیاسرائیل در دوران حضرت موسی(ع) نیز آمده است [ابراهیم 5 (14:5) ]، در دو سوره لقمان [آیه 31 (31:31) ] و شوری [آیه 32 (42:32) ] صبر و مقاومت کشتی[های بادی] در برابر طوفان دریا و شکر نعمت «باد» را برای پیش روی به سوی مقصد [که هر دو در تمامی طول مسیر کاربرد دارد] نماد قابل تجسم این دو صفت شمرده است.
تفسیر بازرگان